امروز : شنبه ۸ اردیبهشت ۰۳ - Saturday 27th April 24

مهسا هاشمی: همیشه دوست داشتم در هری پاتر بازی کنم - کلبه سرگرمی و کولاک

گفتگو: عباسعلی اسکتی

 

مهسا هاشمی متولد هجده فروردین هزار و سیصد و هفتاد و هفت، در تهران، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و دانشجوی رشته مهندسی عمران است. از پنج سالگی فعالیت هنری خود را با شرکت در آگهی های تبلیغاتی آغاز کرده و تاکنون در بسیاری از فیلم ها و سریال های نام آشنای دنیای تصویر به ایفای نقش پرداخته است. با مهسا هاشمی به مناسبت پخش سریال بوی باران که این شب ها روی آنتن است، در یک ظهر گرم تیر ماه در کنار مدیربرنامه هایش گفتگویی تابستانی داشته ایم که با هم می خوانیم.

 

*سریال بوی باران چه حرفی برای گفتن دارد؟

سریال بوی باران که از شبکه یک پخش می شود، شصت قسمت است. فیلمنامه خیلی خوبی دارد که باید همه قسمت هایش را دنبال کنید، چون اگر یک قسمت را نبینید، خیلی چیزها را از دست می دهید. روند خیلی هیجان انگیزی دارد و نمی توانم بگویم چه حرفی برای گفتن دارد، چون باید دنبال کنید و اگر بگویم، «لو» می رود!

*چه ویژگی هایی باعث شد این نقش را بازی کنید؟

من به خاطر صورتم از بچگی همیشه نقش های مثبت را بازی کرده ام و در سریال قبلی هم خیلی شخصیت آرام و مظلومی داشتم که به آن ظلم می شد. ناگهان با نغمه روبه رو شدم که نغمه یک دختر نوجوان سرکش و بی فکر است و می خواهد یکسری چیزها را تجربه کند، شرایط خانواده اش به شکلی شده که زیاد به این آدم توجه ندارند و فضا برای او باز شده است. چه خوب و چه بد و اکثرا بد، چیزهایی را می خواهد به خاطر سن نوجوانی اش تجربه کند. به خاطر سنش سرکش و عصبی است و یک شخصیت خاکستری دارد. جاهایی خیلی خوب و جاهایی از کوره در می رود، ولی در کل برای من که بیشتر نقش های مثبت را بازی کرده بودم، نغمه خیلی پیشنهاد جالبی بود. درآوردن این نقش سخت بود. من با اینگونه نقش ها آشنایی نداشتم، ولی آقای معظمی به من کمک کردند که نغمه را آن طور که هست، نشان بدهم.

 

*چرا بازیگری را از این همه فعالیت هنری انتخاب کردید؟

آن موقع که من بازیگری را شروع کردم، نمی دانستم اصلا بازیگری چيست و انتخاب نکرده بودم. خیلی کوچک بودم که پدر و مادرم و بیشتر مادرم دلش می خواست من بازیگر شوم. به خاطر اینکه مادرم به بازیگری علاقه داشت، ولی به خاطر اینکه شرایطش پیش نیامده بود، ازدواج کرده بود و بعد از آن كه من به دنیا آمدم، درگیر زندگی شده بود. وقتی من پنج شش سالم بود، به پیشنهاد یکی دو تا از دوستانمان که در یک برند تبلیغاتی فعالیت می کردند رفتم و یک آنونس تبلیغاتی بازی کردم. پدر من اول موافق نبود، چون سن من کم بود و دلش می خواست در فضای کودکانه خودم باشم، ولی خب از بازی من خیلی استقبال شد و کار کردم تا یک دورانی که خودم فضا را دیدم و فهمیدم دلم می خواهد کار کنم، ارتباط برقرار کرده بودم و از آنجا به بعد خودم تصمیم گرفتم ادامه دهم.

 

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد؟

تاثیر گذار است و نمی توانم بگویم نیست. تا یک جایی تاثیر گذار است، ولی از یک جایی به بعد نه، شاید وقتی بچه بودم بله، خب من بچه بودم و شاید بیشتر به خاطر چهره ام و بعد استعدادم به من پیشنهاد بازی می شد، ولی از یک جایی به بعد، اول به خاطر استعداد انتخاب می شدم و بعد چهره.

 

*شما خوش چهره هستید؟

اینطوری می گویند، بله! خوشگل نیستم، ولی چهره ام طبیعی است و با آن مشکلی ندارم.

 

*دوست دارید با چه هنرپیشه هایی همبازی شوید؟

با خیلی هایشان کار کرده ام و با خیلی هایشان کار نکرده ام. بالاخره هنرمندانی هستند که آدم دوست دارد با آنان کار کند، استاد نصیریان، شهاب حسینی، خانم لیلا حاتمی، خیلی ها، زیاد هستند.

 

*با کدام کارگردان ها دوست دارید کار کنید؟

الان بازیگرهای ایرانی همه دوست دارند با اصغر فرهادی کار کنند. با هومن سیدی هم دوست دارم کار کنم.

 

*نقشی بوده که دوست داشتید شما بازی کنید؟

بله خیلی زیاد، همیشه دوست داشتم در هری پاتر باشم. خیلی نقش ها بوده که دوست داشتم بازی کنم. دوست داشتم در فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» بازی کنم.

 

*چقدر به ماندگاری در هنر ایران فکر می کنید؟

بیشتر دلم می خواهد کاری که الان دارم انجام می دهم را درست انجام بدهم. نمی خواهم وارد حاشیه شوم، نمی خواهم خیلی زودتر از آن چیزی که باید، دیده شوم. خودم را به آب و آتش نمی زنم که من را بشناسند. هر اکرانی بروم که من را ببینند. دلم می خواهد اگر دیده می شوم، برای این باشد که فلانی فلان فیلم را بازی کرده، نه اینکه این همان است که فلان حاشیه را داشته است.

 

*پس اهل حاشیه نیستید؟

خودم دوست ندارم، واقعا دوست ندارم و کارهایی نمی کنم که حاشیه ساز باشد.

 

*مدیربرنامه شما مادرتان است؟

بله، واقعا مدیر برنامه ام مادرم است. الان خیلی از بازیگرهای هم سن و سال من مدیربرنامه ای دارند و راضی نیستند یا خیلی سخت است اعتماد کردن به کسی که بخواهید برنامه هایتان را به دست او بسپارید و درست انجام بدهد. واقعا الان مادرم برای من حکم مدیر برنامه را دارد. تا به حال که همیشه کارها و برنامه هایم را هماهنگ کرده و اینکه چه کاری را انجام بدهم که درست تر باشد.

 

*چه توصیه ای برای علاقه مندان به بازیگری دارید؟

به نظر من الان و امروزه همه به بازیگری علاقه دارند. وقتی یک بازیگر را می بینند، نمی گویند ما شما را دوست داریم یا چقدر در این فیلم خوب بازی کرده اید، بلکه می پرسند چگونه می توانم بازیگر شوم. همه دوست دارند بازیگر شوند. بازیگری هم استعداد می خواهد، هم صبوری و هم وقت. باید همه چیزتان را به خاطر آن کنار بگذارید. نمی توانید مثل بقیه مردم زندگی کنید. به نظر من اگر کسی می خواهد در سن من بازیگر شود، کلاس های بازیگری، تئاتر و رشته تحصیلی خیلی تاثیرگذار است.

 

*موسیقی کجای زندگی شماست و خواننده محبوب هم دارید؟

موسیقی که خیلی مهم است، وقتی ناراحت هستید و وقتی که خوشحال هستید. من کلا خیلی موزیک گوش می دهم، چه بی کلام و چه با کلام. خواننده های محبوب من هم زیاد هستند و نمی خواهم اسم ببرم.

 

*ازدواج برای هنرمندان سخت تر است؟

خیلی خیلی خیلی خیلی سخت تر است، مخصوصا زمانی که شما عاشق کارتان باشید، واقعا می مانید بین اینکه ازدواج کردن را انتخاب کنید یا کارتان را، چون وقتی که شما در سینما هستید، هیچ برنامه از پیش تعیین شده ای برای زندگی تان ندارید و فقط باید کارتان را دنبال کنید، مگر اینکه یک نفر به قدری شما را دوست داشته باشد که بتواند خودش را با شرایط کاری شما وفق بدهد.

 

*نظر مخاطبانتان در دنیای مجازی برای شما مهم است؟

بله، خیلی برای من مهم است. کامنت ها را می خوانم، لایو می گذارم و اینستاگرامم را چک می کنم. اینستاگرام من واقعی است، نه ادمین دارد و نه پول داده ام تیک آبی بخرم و نه لایک و فالوور. در جریان خیلی از بازیگرها هستم که فالوور و لایک می خرند و تیک آبی هم که الان مد شده است.

 

*آیا شده از تصمیمی پشیمان شده باشید؟

یک سریال دو سال پیش کار کردم با فریدون حسن پور به اسم «کوبار» که اگر به آن زمان برگردم، هیچ وقت به هیچ عنوان آن را بازی نمی کنم.

 

*باندبازی و حسادت در دینای تصویر وجود دارد؟

مثل هر حرفه دیگری است، حسادت هم زیاد است.

 

*غیر از هنرپیشگی فعالیت دیگری هم دارید؟

مهندسی عمران می خوانم، دو ترم دیگر لیسانس  عمران می گیرم. خارج از آن، یکسری چیزها می نویسم، ولی به نظر خودم آن پختگی که بخواهم به چاپ برسانم را هنوز ندارند.

 

*پنج شخصیت که دوست دارید آنها را ببینید؟

مسی، هری پاتر، وودی آلن، مرلین مونرو و خسرو شکیبایی.

 

*خط قرمزهای شما؟

خانواده ام، شغلم و آرامشم.

 

*اگر یک چراغ جادو داشتید، از غول آن چه می خواستید؟

خیلی چیزها! به نظر من چیزهایی که خیلی مهم هستند، سلامتی، خانواده و آدمی که آن را دوست داشته باشید و بتوانید کنار خودتان نگه دارید. از چیزهای فانتزی هم بدم نمی آید، یک خانه از ژله و شکلات مثلا!

 

*اگر پیشنهاد کوچ از ایران شود به قصد بازیگری، قبول می کنید؟

واقعا به جز ایران دوست ندارم جای دیگری بازیگر باشم، برای شغل بازیگری نه. حالا در زندگی هر کس ممکن است مشکلات و شرایطي پیش بیاید که ممکن است تصمیماتی بگیرد، ولی برای کار کردن در سینما جایی غیر از ایران را ترجیح نمی دهم.

 

*از چیزی که امروز هستید راضی هستید؟

تا حدودی، همه اش نه، آدم هیچ وقت از خودش راضی نیست. کارهایم را که می بینم، وقتی به آنها فکر می کنم همیشه ایده های تازه ای به ذهنم می رسد.

 

آرمانشهر شما در دنیای هنر چیست؟

دوست دارم نقش هایی را که بازی می کنم در ذهن ها بماند و مردم فکرهای خوبی در مورد آن نقش ها کنند، نقش های خوب و تاثیرگذاری را بازی کنم.

 

*فکر می کنید ده سال بعد همین لحظه کجا باشید؟

همین اطراف هستم، ولی همه چیز از نظر شرایط حرفه ای و شهرت تفاوت کرده است.

تاریخ انتشار : 06 جولای 19 دیدگاه : بدون دیدگاه