امروز : شنبه ۶ مرداد ۰۳ - Saturday 27th July 24

نکات خواندنی از مهران مدیری - کلبه سرگرمی و کولاک

– نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم همیشه پای یک زن در میان است.

– تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیون برای مجموعه های مرد دو، هزار چهره و قهوه تلخ از آن اوست.

– مهران مدیری و کارهایش همیشه در این سال ها حامیان فراوانی داشته است. از مرحوم کیومرث صابری فومنی که حدود یک دهه قبل مدیری و همکارانش را دعوت کرده بود به موسسه گل آقا و تقدیر ویژه ای از او به عمل آورده بود تا سال ها قبل که کیومرث پوراحمد یادداشتی مفصل در تحسین برنامه های مدیری در ماهنامه فیلم نوشته بود.

– چند سال قبل نیز عزت ا… انتظامی‌ به پشت صحنه قهوه تلخ رفت و به اظهارنظر درباره کارهای مدیری پرداخت.

– برادر مهران مدیری رشته اش زیست شناسی بود و همین باعث شد که او به زیست شناسی هم علاقه مند شود و کتاب های زیادی در این زمینه بخواند، به خصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتاب های داروین و… این علاقه هنوز هم در زندگی اش مانده است!

– قرار بود در فیلم «جرم» کیمیایی بازی کند که پولاد کیمیایی دلیل بازی نکردن مدیری در این فیلم را درگیر بودن این بازیگر و کارگردان در پروژه های شخصی اش مثل قهوه تلخ عنوان کرده است.

– چند سال پیش در مصاحبه ای از مهران مدیری این سوال را کرده بودند که حتما به تو گفته اند که صورت تلخی داری؟ مدیری نیز در جواب گفته بود: «بله، خیلی ها از این هم فراتر می روند و می گویند آدم غمگینی هستی، خیلی وقت ها درست است!»

– می گوید در طول روز غمگینی اش به شادی هایش می چربد و زود هم خودش را نشان می دهد. به قول یکی از دوستانش غم اگر به جاهای ناجور نکشد، چیز خیلی بدی نیست!

– تا دوره نوجوانی فکر می کرده شاد بودن، آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان بدهد، کاری است به شدت جلف! به نظرش هیچ چیز بهتر از متانت نبوده است.

– شهرام شکیبا، طنزپرداز معروف، چندی پیش در یادداشت طنزی درباره مهران مدیری نوشته بود: «درست است که آبگوشت غذای ملی ماست، اما خیلی ها هستند که آبگوشت دوست ندارند، ولی من تا حالا کسی را ندیده ام که چلوکباب کوبیده را دوست نداشته و شناسنامه ایرانی داشته باشد، چلوکباب کوبیده به قدری محبوب است که حتی گیاهخواران هم کباب کوبیده گیاهی درست کرده اند، مهران مدیری در ایران حکم چلوکباب کوبیده زعفرانی را دارد».

– دخترش شهرزاد تمام کارهای مهران مدیری را دیده و از بین آنها «شب های برره» را بهترین کار پدرش می داند.

– عصبانی که می شود آن موقعیت را ترک می کند، عکس العمل بدی نشان نمی دهد، سوار ماشین می شود و رانندگی می کند، چون رانندگی با سرعت زیاد در اتوبان های تهران آرامش می کند.

– نویسندگان محبوبش مارکز ، تولستوی و تورگنیف هستند.

چهل و چهار: به شعر هم علاقه خیلی زیادی دارد، شاعر اولش لورکا است، بعد شاملو، بعد مارگوت بیکل و بعد حافظ!

– در موسیقی هم کنسرت های ابوای ویوالدی او را به حالت جنون و به حالت پوچی می رساند، خیلی از آثار باخ هم روی او چنین تاثیری دارند.

– اما اگر بخواد پنج نفر را نام ببرد، آن پنج نفر رابرت دنیرو، ژرار دوپاردیو، آنتونی کوئین و مریل استریپ هستند.

– «هملت» کوزینتسف را چهل دفعه دیده است و «باراباس» یکی از فیلم های محبوب اوست.

– در جواب اینکه آدم پولداری است، اینگونه جواب می دهد که آدم هر چقدر هم پول داشته باشد، آخر همان چیزی را می خورد که همه می خورند و در نهایت در همان گوری می خوابد که همه در آن می‌خوابند.

– بهترین دوستان او کتاب و موسیقی و فیلم هستند و در مجموع خیلی حال و حوصله شلوغی را ندارد.

– می گوید نقد سینمای کمدی مبتذل و به اصلاح بدنه برای او ممکن است، اما از نقد کمدی جدی اجتناب می کند و برایش سخت است.

– معتقد است برخی از منتقدان به دلیل اینکه جواب تلفنشان را نداده، نقدهای بسیار تندی به فیلم هایش وارد کرده اند که به نظر او این موضوع خیلی غیر انسانی است.

– همیشه ورزش می کند و بیشتر ورزش های رزمی کار می کند. اسنوکر انگلیسی را هم حرفه ای بازی می کند.

شصت: خیلی از کارهایش را الان دیگر دوست ندارد، مخصوصا کارهایی که زمان آنها گذشته است.

– کارهایی مثل «جایزه بزرگ»، «نقطه چین»، و «ویلای من» به نظرش بچگانه و ضعیف اجرا شده اند!

– «شوخی کردم»، «شب های برره»، «قهوه تلخ»، «دورهمی»، «پاورچین» و«مرد هزار چهره» را در کارهایش دوست دارد، چون حرف های خوبی داشته اند.

– می گوید وقتی فیلمنامه اصغر فرهادی را خوانده، به نظرش معرکه بوده، دوام نمی آورد و همان شب ساعت دو  به فرهادی زنگ می زند که من می خواهم بیایم بازی کنم!

– از بازی در فیلم «توکیو بدون توقف» پشیمان است.

– از کارگردانی دیگران وقتی برایشان بازی می کرده، حرص می خورده است.

شصت و شش: اما می گوید: وقتی می پذیرفتم، کاملا خود را می سپردم و حرفی نمی زدم، مگر آنکه از من بخواهند.

– به «هفت» به عنوان برنامه ای که حرفه ای ترین برنامه سینمایی تلویزیون است، انتقاد دارد.

– می گوید: یکی از وظایف این برنامه و مطبوعات حرفه ای سینما، شناخت وسیع تری از سینما به مردم و مخاطبان است، مثلا ما چقدر راجع به سینمای ژاپن و بلوک شرق می دانیم؟

– یا مثلا ما ادبیات شرق را نمی شناسیم، انگار در اینترنت هم در این خصوص وجود ندارد.

– نظرش درباره ساعت خوش این است: برنامه ای که در آن کلی استعداد کنار هم جمع شده بودند.

– می گوید: خودم هم هنوز نمی دانم چه شد و چه کسی دستور داد ممنوع الفعالیت شویم، فقط به ما گفتند صلاح است که کار نکنید.

– تمام عوامل ساعت خوش را ممنوع کار کردند،حتی تصویر بردارها را!

– مهران مدیری چون کارگردان بود، ممنوع کاری اش هم بیشتر بود.

– حتی اجازه این که به صدا و سیما یا رادیو وارد شود را نداشته و یک بار که رفته دوستانش را ببیند، با مشت و لگد او را بیرونم کرده اند.

– از نظر او دوران خیلی بدی بود و بعضی اوقات پیش می آمد که پول نداشته نان بخرد تا خانواده اش بخورند.

– پسرش آن زمان فقط سه سال داشت.

– اجازه کار کردن در پشت صحنه های فیلم ها را هم نداشت.

– در چند کار سینمایی انتخاب شد و در یکی هم برای تست گریم رفت و جلوی دوربین هم رفت که گفتند که مهران مدیری نباید باشد.

– وضع بقیه بازیگران ساعت خوش هم خیلی بد بود و بعضی از آن ها در آن زمان هندوانه فروشی، باربری و خیلی کارهای دیگر می کردند.

– معتقد است اگر این اتفاق پیش نمی آمد، نمی دانست مسیر زندگی اش چه می شود و صد در صد اینجا نبوده، چون شاید اگر ممنوع الکار نمی شده، به سمت بازیگری می رفته و شاید کارگردانی نمی کرده و خیلی چیزهای دیگر که شاید پیش می آمده است.

– از سال شصت و شش تا شصت و هشت یعنی تا پایان جنگ در جبهه بوده و در عملیات مرصاد و حلبچه هم حضور داشته است.

– در جبهه هم هر کارى از دستم بر مى‌آمد انجام می‌داد و چند ماه قبل‌تر یعنی حدود سال‌های شصت و پنج در جبهه براى رزمنده ها در سنگرها نمایش بازی می‌کرد.

– می گوید: از راه دور به دشمن سنگ می‌زدیم. آرپیجی هم می ‌زده و مدتی هم راننده آمبولانس بوده است.

– درباره این که می گویند کلکسیون ساعت دارد می گوید: فقط شش تا ساعت دارم، یک ماشین و یک سیم کارت اعتباری و در کل زیاده خواه نیستم.

–  از بچگی اینگونه بوده و در یک خانواده متوسط سطح پایین بزرگ شده و از ده سالگی وارد بازار کار شده و پادویی می کرده است.

– مدتی هم در نانوایی کار می کرده و در جایی دیگر کتاب می فروخته، تعمیرات ساعت و خیلی کارهای دیگر کرده تا به اینجا رسیده است.

– در برخی جاها پیش آمده که او بادیگاردها را از دست مردم نجات داده، مثلا جایی بود که آنقدر بادیگاردها تحت فشار بودند که مهران مدیری آن ها از زیر دست و پا نجات می داده است.

– خودش را اینگونه تعریف می کند: من آدمی درون گرا و کم حرف در زندگی شخصی خودم هستم و اصلا آدم شوخ و اینکه مجلس گرم کنی نیستم، اما جلوی دوربین که می روم، یک آدم دیگر می شوم.

– در مورد دورهمی توضیح می دهد که دورهمی به یک اوجی رسید و بهتر بود همان جا تمام شود.

– سعی کرده کار های خوبی در دورهمی مثل کتابخانی وخیلی از چیزی های خوب را تبلیغ کند.

– برای حضور در دورهمی با علی دایی تماس گرفته اند که دایی گفته دوست ندارد فعلا در برنامه ای در تلویزیون شرکت کند.

– خودش خیلی دوست داشت در برنامه ای محمد رضا شجریان مهمان او باشد.

– کنسرت هایش همیشه «سولدآت» می شود و در مورد خوانندگی می گوید این کار از روی علاقه است و حرفه ای آن را دنبال نکرده. بیشتر دوستان نزدیکش آهنگساز یا خواننده یا تنظیم کننده هستند، از جمله علیرضا عصار که از نزدیک ترین دوستان اوست.

 

تاریخ انتشار : 05 دسامبر 19 دیدگاه : بدون دیدگاه